کد مطلب:90471 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:123

سخنی درباره صعق











«قال الراغب: الصاعقه و الصاقعه یتقاربان و هما الهده الكبیره الا ان الصقع یقال فی الاجسام الارضیه و الصعق فی الاجسام العلویه... فان الصاعقه هی الصوت الشدید من الجو.»:

صعق و صقع در معنا به هم نزدیكند و آن صدای مهیب فروریختن صخره یا دیوار است (سمعت هده) یعنی صدای فروریختن دیوار و صخره را شنیدم، با این تفاوت كه استعمال صقع در اجسام ارضی است و صعق در اجسام علوی... زیرا صاعقه، صدای مهیب و شدید در هوا می باشد.

مرحوم علامه ی طباطبائی قدس سره پس از تحقیق عمیق، درباره ی رویت، در آیه ی شریفه ی:

«و لما جاء موسی لمیقاتنا و كلمه ربه قال رب ارنی انظر الیك قال لن ترانی ولكن انظر الی الجبل فان استقر مكانه فسوف ترنی فلما تجلی ربه للجبل جعله دكا و خر موسی صعقا فلما افاق قال سبحانك تبت الیك و انا اول المومنین.»:

و چون موسی (با هفتاد نفر از بزرگان قومش كه انتخاب شده بودند در وقت معین) به میعادگاه ما آمد و خدا با وی سخن گفت، موسی به (تقاضای قوم خود) عرض كرد: خدایا! خودت را به من بنما كه بی حجاب جمال تو را مشاهده كنم، خدا در پاسخ فرمود كه مرا هرگز نخواهی دید و لكن در كوه بنگر، اگر كوه (هنگام تجلی نور من) به جای خود برقرار تواند ماند تو نیز مرا خواهی دید، پس آنگاه كه نور خدا بر كوه تابید كوه متلاشی شد و موسی بیهوش افتاد و پس از آنكه به هوش آمد، عرض كرد: خدایا! تو از (رویت و حس جسمانی) منزه و برتری (و من از اندیشه ی رویت تو) به درگاهت توبه كردم (و از قوم خود) اول كسی باشم (كه به تو و تنزه ذات پاكت از هر آلایش جسمانی) ایمان آورم.

[صفحه 547]

و می فرماید:

«و الذی ینجلی من كلامه تعالی، ان هذا العلم المسمی بالرویه و اللقاء یتم للصالحین من عباد الله یوم القیامه كما یدل علیه ظاهر قوله تعالی: «وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره.»: «فهناك موطن التشرف بهذا التشریف و اما فی هذه الدنیا و الانسان مشتغل ببدن و منغمر فی غمرات حوائجه الطبیعیه و هو سالك لطریق اللقاء و العلم الضروری بایات ربه كادح الی ربه كدحا لیلاقیه، فهو یعد فی طریق هذا العلم لن یتم له حتی یلاقی ربه.»: آنچه كه این آیه ی كریمه و كلام الهی از آن پرده برداشته، این است كه این علم مسمی به رویت لقاء در روز قیامت برای بندگان صالح خداوند به ظهور می رسد چنانكه خداوند در آیه ی 23 از سوره ی قیامه، می فرماید: آن روز رخسار طایفه ای از شادی برافروخته و نورانی است جمال حق را مشاهده می كنند، آنجا جایگاه تشرف، به این شرافت است و نه دنیا، چرا كه در دنیا آدمی با اینكه در حوائج طبیعی و تعلقات جسمانی غرق و مشغول است و در عین حال، این راه را می پیماید و زحمتها را برای این لقاء متحمل می شود (پس آدمی سالك الی الحق است و لكن این سیر و سلوك در دنیا با همه ی كمال لائق و رویت روحانی را وصول نمی دهد مگر در روز قیامت) نتیجه آنكه رویت حق امری غیر ممكن نیست وگرنه موسی بن عمران علی نبینا و آله و علیه السلام این را تقاضا نمی كرد. لكن موطن و جایگاه تشرف، به این شرافت روز قیامت خواهد بود، نه در دنیا. رو مجرد شو مجرد را ببین.

بدین جهت با تجلی نور حق بر كوه و اندكاك و فروریختن آن، صعقه بر موسی عارض شد، اما صعقه ای كه افاقه در پی داشت و این افاقه، بدین خاطر بود كه پیامبر به مردم ابلاغ كند كه چنین امری در این جهان ممكن نیست.

اما در صعقه ی همام، افاقه ای ضرورت نداشت، زیرا جنبه ی یلی الخلق كه شان نبوت است، برای او وجود نداشت و بحثی از رویت و لقاء هم، در این جا مطرح نیست، تنها

[صفحه 548]

تجلی فیض الهی بود كه بر قلب (از كوه استوارتر) همام رسید و او را به كمال بندگی، در این جهان رساند و آماده ی لقاء الله در قیامت گردید.

آری، آن كوه استوار كه سراسر قلب و جان بود، مندك گردید و حجابها و پرده ها را كنار زد و به ملكوت اعلی پیوست. همام با استماع علامات و صفات نفوس كمله پرواپیشگان كه به حق، طاقت فرسا بود، اندكاكی بس عجیب او را، در بر گرفت و با حركتی سریع و برق آسا، به نقطه ی وصل، اتصال یافت، آری: «ان المتقین فی جنات و نهر فی مقعد صدق عند ملیك مقتدر.»:

بی تردید برای آدمی تدرج به كمال، ملحوظ است و نه تنها برای پرواپیشگان، كه آنها راه بسی طولانی را یك شبه، طی می كنند.


از جمادی مردم و نامی شدم
مردم از حیوانی و آدم شدم


و از نما مردم ز حیوان سر زدم
پس چه ترسم كی ز مردن كم شوم


حمله ی دیگر بمیرم از بشر
تا برآرم از ملایك بال و پر


از ملك هم بایدم جستن ز جو
كل شی ء هالك الا وجهه


بار دیگر از ملك پران شوم
آنچه اندر وهم ناید آن شوم


پس عدم گردم، عدم چون ارغنون
گویدم: «انا الیه راجعون»

[صفحه 549]


صفحه 547، 548، 549.